مجک

ساخت وبلاگ
به نام خدا یه لحظه بودنت  در کنار گلدان کوچک خشکیده اش نشست و با ناراحتی دستی مابین گلبرگ های خشک آن کشید. دستان کوچکش، ظریف تر از آن بود که تیغ گل را لمس کند. خراشی بر دستش ایجاد شد و شروع به گریه کر مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 1:02

 ⚜شهر آشوب⚜نویسنده: م.آذر forum_paragraph@درباره یه پزشکه که تمام زندیگیش کارو درس و دانشجوهان... از بچگی تنها زندگی کرده و یه راز عمیق و تو سینش نگه داشته.. مادرش وقتی کوچیک بوده ترکش کرده و اونو با مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 1:02

⚜صبور وحشی⚜نویسنده: مرضیه رضائی خلاصه:(این رمان بر اساس زندگی واقعی نوشته شده است)ترانه و پدرش که سالهاست قطع نخاع شده است؛ به خانه ای در جنوب شهر نقل مکان میکنند. ترانه در رفت و آمد به مدرسه با صاحب مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 1:02

به نام خدا حفظ گذشته، بیانگر موجودیت یک جامعه و ملت است.تا روزنه ای برای رفع ابهام آیندگان باشد.#زینب_انصاری#کاربر_اختصاصی_انجمنforum_paragraph@*لینک کانال تلگرام انجمن**لینک پیج اینستاگرام انجمن*برای مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 63 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

به نام خدامن در ساختمان‌های نیمه‌کارهبه دنبال کارگری می‌گردمکه روزی دست‌های زمختش دنیایم بود.#مهرا_محمد#کاربر_اختصاصی_انجمنForum_paragraph@*لینک کانال تلگرام انجمن پاراگراف**لینک پیج اینستاگرام انجمن مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 65 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

به نام خدا#ازنویسنده‌ها باید ترسید.باید ترسید از حس ناب نویسنده ها!آن ها هستند که به بی جان‌ترین‌ها جان می‌دهند، کلمه ها را قطار می‌کنند تا مسیری بسازند از حس کم‌یاب انسانی.نگاه نویسنده، نگاهی والاست. مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 77 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

به نام خدا⚜به خاطر چترها⚜مدت‌هاست نیامده‌ای.مدت‌هاست از این شهر مغموم گذر نکرده‌ای. آنقدر که خانه‌های شهر تا نزدیکی آسمان قد برافراشته‌اند، دیوار بر روی دیوار و سقف روی سقف چیده‌اند. گویی برای یافتن ت مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 71 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

به نام خدا⚜درد عمیق⚜تا چشم کار می‌کند بیابان است.خشکی این زمین دل هر رهگذری را می‌خراشد و هیچ موجود زنده‌ای نیست که همدم‌اش بشود.این جادهٔ زمخت طولانی که جای خود دارد، عجیب نمک می‌زند به زخم‌های ترک خ مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 77 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

           ⓈムℳɨЯⓐ.ო:#پسرک‌گل‌فروش بند کتانی‌اش را سفت کرد و از پله‌های زیرزمین ‌اجاره‌ای بالا آمد.شاخه‌گل‌های رزش را از داخل کارتونی که گوشه حیاط پنهانش کرده بود تا مادرش نبیند، برداشت و از خانه خارج مجک...ادامه مطلب
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 69 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36

 

 

 

 

«بیگانۀ آشنا»

تازه راه رفتن را یاد گرفته بودم و تمام اهل محلۀ‌مان، پس از شنیدن این موضوع با تعجب به من می‌نگریستند. می‌خواستم به آنها بگویم که تقصیر من نیست... اما هیچ‌گاه این کار را نکردم.

گوشه‌ای ایستاده بودم و داشتم با یکی از اسباب بازی‌هایم بازی می‌کردم و به پچ پچ مردم که لا به لای سخن‌هایشان ترکیب نه چندان خوشایند «پسرک بیچاره» را به کار می‌بردند، گوش می‌سپردم که یک نفر بدون اینکه صورتش‌را ببینم، با حرکتی ماهرانه چشم‌هایم را گرفت. گفتم:

....

 

مجک...
ما را در سایت مجک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forumparagraph بازدید : 64 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 21:36